چیزهایی که سوخت!
داود احمدی بلوطکی
فیلم «چیزهایی که در آتش از دست دادیم» یک درام خوبِ اجتماعی، برای درکِ متقابل آدمهای خانواده است. درکی که هم آدمهای درون و هم آدمهای بیرون خانواده یعنی دوستان را شامل میشود. این فیلم، نقطة پرگار توجهش را بر اهمیت مواجهه با مسئله مهم از دست دادن یک عضو خانواده میگذارد.
عضوی که همهچیز است و وقتی محلول در انجام همة کارهاست، حضورش بدرستی و واضح درک نمیشود. با حضور این دستة ناب آدمها در کنارمان، مطمئن هستیم که همیشه کسی هست تا کارها را سر و سامان دهد. اما به محضِ فقدان وی، که معمولاً با تراژدی مرگش حاصل میشود، همهچیز بههم میریزد و آدمها، بطرز غیرطبیعی از خود ناهنجاری نشان میدهند. در این فرایند و در مواجهه با این گره، ضعیفترین آدمها بدترین واکنشها را از خود بروز میدهند. آنها بهدنبال مقصر میگردند و از شک بیرون نمیآیند.
«هایلی بری» برندة اسکار، این نقش کلیدی را بخوبی ایفا کرده است. «بنیسیو دلتورو» هم مثل همیشه، بازی قابل توجه و شایستهای را ارائه داده است.
درامهای خانوادگی «سوزان بیر» دانمارکی جداً ستودنی است. او در شاهکارش «زندگی بهتر»، که برندة اسکار فیلم خارجی زبان در سال 2011 شد و گوی سبقت را از درامِ بینظیر «دنی ویلنو» یعنی «آتشسوزیها» ربود، نشان داد که حتی به جزئیترین عناصر پیوند و یا گسستِ جامعة خانوادگی، اشراف کامل دارد. او را میتوان یک مربی خانواده دانست.
موسیقی در تکمیل ارزشِ این فیلم، نقش بسزایی دارد. اثری ارزشمند از دو آهنگساز کمنظیر یعنی «گوستاوو سانتائولالا» که همه با موسیقی فیلمش برای شاهکارِ ایناریتو «بابل» آشنائیم و همچنین آهنگساز برجستة سوئدی یعنی «یوهان سودرویست».
همکاری این دو غول موسیقی متن فیلم برای یک فیلم نیز جای بحث دارد که از عهدة تخصص من خارج است.
نکته حائز اهمیت فیلم «چیزهایی که در آتش از دست دادیم» این است که همه، به نوبة خود و در نقششان در پیکرة خانواده، خوب هستند. آدم بدی در این داستان وجود ندارد و فاجعه در این بین، یعنی:
از دست دادن یک نفر خیلی خوب